سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیار مهر دیاریست برای همه وبلاگ نویسان باصفای ایرانی
بی خاطره بی گلایه بی گریه! - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
 RSS 
HOME
Email
profile
managment of weblog
all visite : 128318
today visitor: 110
lastday visitor: 8
about us
بی خاطره بی گلایه بی گریه! - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
مدیر وبلاگ : اهالی دیارمهر[94]
نویسندگان وبلاگ :
MM312
MM312 (@)[0]

ANTIC
ANTIC (@)[6]

MELIKA
MELIKA (@)[65]

MARY (@)[0]

J.SHARIFIAN
J.SHARIFIAN (@)[0]

MASIH
MASIH (@)[0]

POoRyA
POoRyA (@)[0]

ARAM
ARAM (@)[6]

ASIEH (@)[2]

RAHA
RAHA (@)[4]



..................
logo
بی خاطره بی گلایه بی گریه! - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
..................
archive
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385

..................
to be or not to be

ntic

rha

melik

arm

mry

mm312

msih

shrifian

poriya

iqsn

vest

anhita

kmelia

hmid


..................
search



..................
pages of diyaremehr
جلد دیار مهر
سیاست دیار مهر
تعطیلات آخر هفته دیار
تاریخ دیار مهر


..................
member
 

 
  • بی خاطره بی گلایه بی گریه!

  • Author : MELIKA:: 86/11/26:: 6:34 عصر

    عصر جمعه ها نه تو می آیی ، نه امام آخر آنهاییکه دلیل دیگری برای بی حوصله گی هاشان پیدا نکرده اند ، نه باران ، نه فردا ، که میگویی لابد عقربه ها هم مثل عقرب ها دم به کله می کوبند و خودکشی می کنند . عصر جمعه ها همیشه شبیه همیشه است ، چه تو توی سرم رژه بروی ، چه پیش از تویی ها ، چه پس از تویی ها ، چه هیچ کس ! خواب که می بینم توی خواب هام راه می رود همیشه سایه ای بی شمایل ، که تو نمی توانی شمایلش باشی ، هر مرد دیگری اما می تواند ، یا حتی روح کسی که هیچ وقت به دنیا نیامده ، به شرطی که دنیا را روی انگشت کوچک دستش بچرخاند ! خلآ ذهن در هم بر هم من تنها به حسن خالی بودنش زیباست ، و به حسن سایه ای که شبیه هیچ کس نیست اما راه می رود بی خستگی توی خواب هام ، توی خم و پیچ خرابه ها گم می شود ، پل می بندد بر بلندای دره از این سو تا آن سو ، حرف نمی زند ، پشت پنجره با صندلی چوبی اش قیژ قیژ کنان تاب می خورد ، بلد است نامرئی شود ، و تعداد دانه دانه ی همه ی برف این زمستان را می داند ! عصر جمعه ها همیشه شیبه همیشه است . شبیه همین سه سال پیش که نفس نفس زنان از راه رسیدی تا جای مرد طالعم را پر کنی اما نکردی ، شبیه همین ده سال پیش که رویاهای زنانه ام تازه داشت گل می کرد و نوشتن را به درس خواندن ترجیح دادم ، شبیه سال ها بعد ، و قرن ها بعد وقتی دیگر عکسی هم نمانده باشد از ما ، با اینکه از عصر اختراع دوربین دیجیتال گذشته ایم و مرده ایم ! آن وقت همیشه همین موقع ها دل یک نفر که شبیه دل من است می گیرد ، بی خاطره ، بی گلایه ، بی گریه. تنها و تهی ، بی تفاوت و دمدمی . تا خدا خیال کند دوباره مرا آفریده !


    بذر شما